نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دلنوشته

گاهی فقط کافیه باشیم ...

کافیه دستی رو با همدردی وهم دلی بگیریم

گاهی فقط کافیه دیگران رو درک کنیم

دوست داشته باشیم

گاهی فقط کافیه باشیم

تا تنها نباشیم و تنها نباشن.


[+] نوشته شده توسط OMID در 11:34 قبل از ظهر | |







دلنوشته

چه قدر دوست داشتم یک نفر بهم میگفت چرا نگاهت انقدر غمگین است

چرا لبخند هایت انقدر تلخ و بی رنگ است

اما افسوس که هیچکس نبود همیشه من بودم وتنهای پر از خاطره ...

آری با توهستم که سکوت کردی وحتی یک بار هم نپرسیدی

چرا چشم هایم همیشه بارانی است...


[+] نوشته شده توسط OMID در 5:37 بعد از ظهر | |







تنهایی من

هیچکس حس نکرد جز خدا ......


[+] نوشته شده توسط OMID در 5:34 بعد از ظهر | |







دلم گرفته...

 د لم گرفته و باز نمیشه!

از وقتی که ادم رو با اهن میسنجن وقیاس میکنن

از وقتی که هرچی دل و روحت سنگی بشه بیشتر احترام داری

از وقتی که هرچی بیشتر پول رو پول بزاری ادم تر به حساب میای

از وقتی که دیگه هیچکی وقت نداره برای انسانیت و محبت...!

از وقتی که...

دلم گرفته...


[+] نوشته شده توسط OMID در 5:39 بعد از ظهر | |







دلنوشته

سرگرمی ام شده گرفتن فال حافظ ومن خسته از جواب های تکراری

غم ها تمام میشود ...غصه نخور ...مشکلات حل میشود و....

دلم می گیرد  چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی؟


[+] نوشته شده توسط OMID در 10:17 قبل از ظهر | |







دلنوشته

وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم گفت

جایی که میری مردمی دارد که میشکننت نکنه غصه بخوری!

تو تنها نیستی تو کوله بارت عشق مذارم تا بگذری

قلب میذارم که جا بدی

اشک میذارم که همراهیت کنه  ومرگ میذارم که بدونی بر میگردی پیش خودم....


[+] نوشته شده توسط OMID در 9:59 قبل از ظهر | |







دلنوشته

تو بچگی روبه روی پنجره می ایستادمو واسه سرگرمی "ها" میکردم تا شیشه بخار کنه

بعدش روش شکل میکشیدمو خط خطی میکردم  تا بخار ها قطره میشدنو میچکیدن

حالا که بزرگ شدم زندگی رو به روی دلم وایساده "ها" میکنه

تامه بغض بشینه به صدا و احساسم

بعد اینقدر نقش و نگار رقم میزنه تو افکارم  تا قطره قطره بچکم از چشم های خیسم


[+] نوشته شده توسط OMID در 11:18 قبل از ظهر | |







دلنوشته

خدايا عاصي وخسته به درگاه تو رو كردم نماز عشق را آخر به خون دل وضو كردم

دلم ديگر به جان آمد در اين شبهاي تنهاي بيا تو بشنو فريادي كه در گلو پنهان كردم


[+] نوشته شده توسط OMID در 11:30 قبل از ظهر | |







دلنوشته

كاش چون پاييز بودم

كاش چون پاييز خاموش وملال انگيز بودم

برگ هاي ارزوهايم يكايك زرد ميشد

افتاب ديدگانم سرد ميشد

اسمان سينه ام پر درد ميشد

ناگهان طوفان اندوهي به جانم چنگ ميزد

اشكها يم همچون باران دامنم را رنگ ميزد

و چه زيبا بود اگه پاييز بودم

وحشي و پرشور و رنگ اميز بودم

شاعري در قلب من ميخواند شعر اسماني

دركنار قلب عاشق شعله ميزد

درشراراتش دردي نهاني

كاش چون پاييز بودم...


[+] نوشته شده توسط OMID در 10:48 قبل از ظهر | |







دلنوشته

دراز میکشم رو به روی اسمان

با سر انگشت خیالم میکشم ستاره ای نیمه جان

نشسته بر بالینش ادمکی تنها

دعا برلب در حسرت آمین ها

ادمک غمگین چه قدر شبيه من

ستاره ای ندارد میان هفت اسمان


[+] نوشته شده توسط OMID در 10:52 قبل از ظهر | |







سکوت

این روزهازیادی ساکت شده ام

نمیدانم چرا

حرفهایم به جای گلو از چشمانم بیرون می اید.....


[+] نوشته شده توسط OMID در 10:18 قبل از ظهر | |



صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 8 صفحه بعد

كد موسيقي براي وبلاگ