خدا را دارم

من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش، سفری می باید سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هرکجا لرزیدی، ازسفرترسیدی
تو بگو از ته دل
من خدا را دارم
من و سازم چندیست که فقط با اوییم!!!!!!!!!!

 

[+] نوشته شده توسط OMID در 6:19 بعد از ظهر | |

نابود میکنم

و اکنون این منم.............

منی که بر سر دوراهی زندگی مانده ام ............

دو راهی میان چه؟؟؟...ماندن یا نابودی؟؟....عشق یا منطق؟؟....عشق یا نفرت؟؟.....

نه......من نمیگذارم.......بدون شک من اجازه نمیدهم.......من در این بازی زندگی برنده می شوم.........

بازنده بودن برای من معنایی ندارد ......حتی اگر این بازی حالت قمار به خود گیرد......پای زندگیم ریسک میکنم.....

من از ابتدا قوی بودن را یاد گرفتم.......بر روی پای خود ایستادن را.........خود ساخته بودن را.....

برای من باخت معنایی ندارد.......

......... نابود میکنم چیزی را که سد راهم شود........

[+] نوشته شده توسط OMID در 11:5 قبل از ظهر | |

اشک و خاطره

گاه خاطرات خنده دار !!!!

ساده ترین بهانه برای گریستن میشود!!!!

[+] نوشته شده توسط OMID در 11:59 قبل از ظهر | |

تنهایی خوبه اما

تنهایی خوبه اما دونفریش !!!

موافقین؟؟؟

[+] نوشته شده توسط OMID در 9:29 قبل از ظهر | |

این طور نبودیم...

چه رسم جالبیست !

محبتت را می گذارن پای احتیاجت...

صداقتت را میگذارند پای سادگیت...

سکوتت رامیگذارند پای نفهمیت...

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت...

و وفاداری را پای بی کسیت...

و انقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود ...

که تنهایی وبیکس و محتاج!

[+] نوشته شده توسط OMID در 9:0 قبل از ظهر | |

دوست داشتن

گاهی کسی را دوست داری نمیفهمد!!!

گاهی کسی تورا دوست دارد نمیفهمی !!!

گاهی هر دو هم دیگر را دوست دارند ولی نمیفهمند!!!

[+] نوشته شده توسط OMID در 3:39 بعد از ظهر | |

آماده ی بارش هستم

همیشه وقتی دلتنگ میشوم باران میبارد

بگذار این بار باران دلتنگ شود و من ببارم....!!!

[+] نوشته شده توسط OMID در 6:0 بعد از ظهر | |

حرف ها...

یک حرف

یک زمستان

ادم را گرم نگه می دارد...

یک حرف

یک عمر

ادم را سرد می کند !

حرف ها چه کار هاکه نمی کنند!!!

[+] نوشته شده توسط OMID در 4:26 بعد از ظهر | |

خاطرات کودکیم

خاطرت کودکیم را ورق میزنم

ویک به یک عکسها را با نگاهم می نوشم

عکس های دوران کودکیم طعم خوبی دارند...!!!

[+] نوشته شده توسط OMID در 4:15 بعد از ظهر | |

دلنوشته

چوپان قصه ی ما دروغ گو نبود

او تنها بود واز فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد

افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد

و در پی گرگ بودند و دراین میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست...!!!

[+] نوشته شده توسط OMID در 6:15 بعد از ظهر | |

دلنوشته

چه قدر عجله داشتم برای بزرگ شدن!

برای قد کشیدن و بزرگ شدن !! نمیدونستم قانون دنیا بر عکسه !

نمیدونستم هر چی بزرگتر بشی کوچیکتر میشی!

هر چی بیشتر قد بکشی بیشتر تو زمین و زندگی فرو میری !

نمیدونستم وقتی کسی بشی بی کس میشی....!

[+] نوشته شده توسط OMID در 10:7 قبل از ظهر | |